سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
نوشته شده توسط : محسن

پسری با پرونده های نجومی

حدود یک سال و نیم از روزی که مهدی هاشمی رفسنجانی در میان تعجب و بهت همه اهل سیاست در ایران – البته به جز نزدیکان خانواده هاشمی رفسنجانی– وارد فرودگاه امام خمینی(ره) تهران شد و از سفر چند ساله انگلستان بازگشت، می‌گذرد؛

روزی که عکس‌های حضور او در گیشه تحویل گذرنامه و همراهی پلیس فرودگاه با پسر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به پربازدیدترین خبر رسانه‌های اینترنتی تبدیل شد. همان روز مهدی به خانه رفت تا با پدر و مادر عکس یادگاری بیندازد و تیتر نخست روزنامه‌های صبح فردا شود. چند روز بعد او به دادسرا رفت و بازداشت شد اما بعد از گذشت چند روز آزاد شد و تا همین امروز مشخص نیست سرانجام تکلیف پرونده اتهامی او که یکی از پرسروصداترین پرونده‌های امنیتی و اقتصادی کشور است، چه نتیجه‌ای دارد.

اگر چه اکثر مردم و حتی فعالان سیاسی، عمده اتهامات مهدی هاشمی را در زمینه فعالیت‌های سیاسی و امنیتی می‌دانند و حجم زیادی از پرونده او نیز به این مسائل اختصاص دارد اما از سوی دیگر، اتهامات اقتصادی و پرونده‌های کلان مالی نیز بخش مهم و عمده‌ای از اتهامات او را تشکیل می‌دهد؛ پرونده‌های پرحاشیه‌ای مانند ، و که اسناد فراوانی درباره آنها وجود دارد اما تاکنون به فرجامی نرسیده است.

با این حال، عناوین اتهامی مهدی هاشمی به اندازه‌ای بزرگ و گسترده است که می‌توان پرونده او را یکی از مهمترین پرونده‌های امنیتی در تاریخ انقلاب اسلامی دانست. نگاهی به سرفصل‌هایی که در پرونده امنیتی و سیاسی وی وجود دارد، مشخص می‌کند که حجم اتهامات ضدامنیتی و سیاسی مهدی هاشمی در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و حوادث پس از آن که موجب شکل‌گیری فتنه شد، تا چه اندازه بالا بوده است.

شرح در متن

 








قابل توجه دولتمردان

منبع
رهبر معظم انقلاب در جریان دیدار با رئیس‌ جمهور و اعضای کابینه دولت نهم در تاریخ 8/6/1384 در بخشی از سخنانشان می فرمایند:"

 یک وقت هست که ما در زندگی شخصی خود مثلاً حرکت اشراف‌گونه‌یی داریم بین خودمان و خدا؛ که اگر حرام باشد، حرام است؛ اگر مکروه باشد، مکروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ 
اما یک وقت هست که ما جلوی چشم مردم یک مانور اشرافی‌گری می‌دهیم؛ این دیگر مباح و مکروه ندارد؛ همه‌اش حرام است؛ به‌خاطر این‌که تعلیم‌دهنده‌ی اشرافی‌گری است به: اولاً زیردست‌های خودمان، ثانیاً آحاد مردم به این کار تشویق می‌شوند. ما نباید مردم را به این کار تشویق کنیم. ممکن است در داخل جامعه کسانی پولدار باشند و ریخت و پاش کنند - البته این کار بدی است، ولی به خودشان مربوط است - اما ریخت و پاش ما اولاً از جیبمان نیست، از بیت‌المال است؛ 

ثانیاً ریخت و پاش ما مشوق ریخت و پاش دیگران است. واقعاً «النّاس علی دین ملوکهم». ملوک در این‌جا به معنی پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ النّاس علی دین ماها.



در یکی از تاریخ‌ها خواندم زمانی که ولیدبن‌عبدالملک خلیفه شده بود، چون خیلی اهل جمع‌ کردن ثروت و جواهرات و اشیاء قیمتی بود، مردم کوچه و بازار وقتی به همدیگر می‌رسیدند، مکالماتشان از این قبیل بود: آقا! فلان لباس را آوردند، شما خریدید؟
آقا! فلان نگین را فلان کس آورده، شما خریدید؟ 

یعنی مردم همه‌اش راجع به خرید و فروش وسایل و اشیاء زینتی و امثال اینها حرف می‌زدند. بعد از ولید، سلیمان‌بن‌عبدالملک خلیفه شد. او اهل ساختمان‌سازی بود و به کاخ‌سازی و ساختمان‌سازی خیلی عشق می‌ورزید. این مورخ می‌گوید مردم حتّی وقتی برای نماز به مسجد می‌آمدند، یکی می‌گفت: آقا! شما کار ساختمانیِ منزلتان را تمام کردید؟ دیگری می‌گفت: آقا! شما فلان خانه یا زمین را خریدید؟ دیگری می‌گفت: آقا! شما آن دو اتاق را اضافه کردید؟ 

حرفهایشان همه از این قبیل بود. بعد از این دو نفر، عمربن‌عبدالعزیز آمد. او اهل عبادت بود. مورخ می‌گوید مردمِ کوچه و بازار وقتی به هم می‌رسیدند، یکی می‌گفت: آقا! راستی شما دیروز دعای ماه رجب را خواندید؟ دیگری می‌گفت: آن دو رکعت نماز را خواندید؟ بنابراین رفتار ماها یک تأثیر قهری در رفتار مردم دارد. ساده‌زیستی بسیار چیز خوبی است.




تاریخ انتشار : سه شنبه 93/2/9 | نظرات ()